عقل ز دست غمت دست به سر می رود


عقل ز دست غمت دست به سر می رود

عقل ز دست غمت دست به سر می رود


عقل ز دست غمت دست به سر می رود

عقل ز دست غمت دست به سر می رود


عقل ز دست غمت دست به سر می رود

عقل ز دست غمت دست به سر می رود


بر سر کوی تو باد هم به خطر می رود

بر سر کوی تو باد هم به خطر می رود
بر سر کوی تو باد هم به خطر می رود
بر سر کوی تو باد هم به خطر می رود
بر سر کوی تو باد هم به خطر می رود
بر سر کوی تو باد هم به خطر می رود
بر سر کوی تو باد هم به خطر می رود
در غم تو هر کجا فتنه درآمد ز در
در غم تو هر کجا فتنه درآمد ز در
در غم تو هر کجا فتنه درآمد ز در
در غم تو هر کجا فتنه درآمد ز در
در غم تو هر کجا فتنه درآمد ز در
در غم تو هر کجا فتنه درآمد ز در
در غم تو هر کجا فتنه درآمد ز در
عافیت از راه بم زود بدر می رود
عافیت از راه بم زود بدر می رود
عافیت از راه بم زود بدر می رود
عافیت از راه بم زود بدر می رود
عافیت از راه بم زود بدر می رود
عافیت از راه بم زود بدر می رود
عافیت از راه بم زود بدر می رود
از تو به جان و دلی مشتریم وصل را
از تو به جان و دلی مشتریم وصل را
از تو به جان و دلی مشتریم وصل را
از تو به جان و دلی مشتریم وصل را
از تو به جان و دلی مشتریم وصل را
از تو به جان و دلی مشتریم وصل را
از تو به جان و دلی مشتریم وصل را
راضیم ار زین قدر بیع به سر می رود
راضیم ار زین قدر بیع به سر می رود
راضیم ار زین قدر بیع به سر می رود
راضیم ار زین قدر بیع به سر می رود
راضیم ار زین قدر بیع به سر می رود
راضیم ار زین قدر بیع به سر می رود
راضیم ار زین قدر بیع به سر می رود
گرچه من اینجا حدیث از سر جان می کنم
گرچه من اینجا حدیث از سر جان می کنم
گرچه من اینجا حدیث از سر جان می کنم
گرچه من اینجا حدیث از سر جان می کنم
گرچه من اینجا حدیث از سر جان می کنم
گرچه من اینجا حدیث از سر جان می کنم
گرچه من اینجا حدیث از سر جان می کنم
نزد تو آنجا سخن از سر و زر می رود
نزد تو آنجا سخن از سر و زر می رود
نزد تو آنجا سخن از سر و زر می رود
نزد تو آنجا سخن از سر و زر می رود
نزد تو آنجا سخن از سر و زر می رود
نزد تو آنجا سخن از سر و زر می رود
نزد تو آنجا سخن از سر و زر می رود
جان من از خشک و تر رفته چو سیم است لیک
جان من از خشک و تر رفته چو سیم است لیک
جان من از خشک و تر رفته چو سیم است لیک
جان من از خشک و تر رفته چو سیم است لیک
جان من از خشک و تر رفته چو سیم است لیک
جان من از خشک و تر رفته چو سیم است لیک
جان من از خشک و تر رفته چو سیم است لیک
شعر به وصف توام چون زر تر می رود
شعر به وصف توام چون زر تر می رود
شعر به وصف توام چون زر تر می رود
شعر به وصف توام چون زر تر می رود
شعر به وصف توام چون زر تر می رود
شعر به وصف توام چون زر تر می رود
شعر به وصف توام چون زر تر می رود
نیستی آگه ز حال کز صف عشاق تو
نیستی آگه ز حال کز صف عشاق تو
نیستی آگه ز حال کز صف عشاق تو
نیستی آگه ز حال کز صف عشاق تو
نیستی آگه ز حال کز صف عشاق تو
نیستی آگه ز حال کز صف عشاق تو
نیستی آگه ز حال کز صف عشاق تو
حال چو خاقانیی زیر و زبر می رود
حال چو خاقانیی زیر و زبر می رود
حال چو خاقانیی زیر و زبر می رود
حال چو خاقانیی زیر و زبر می رود
حال چو خاقانیی زیر و زبر می رود
حال چو خاقانیی زیر و زبر می رود
حال چو خاقانیی زیر و زبر می رود